- تال زن
- نوازنده تال
معنی تال زن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوازنده تار (آلت موسیقی)
فالگیر فال بین طالع بین
زن پاک زن پاکدامن عفیفه کریمه محصنه طاهره
آنکه دهل نوازد
کسی که ساز زند نوازنده، تار زن
شمشیر زن، بکار برنده استر، روز سیزدهم از ماههای ملکی. یا تیغ زن آسمان. صبح صادق، آفتاب خورشید، مریخ
کسی که جاز نوازد
دادزن
ایجاد خال بر نقطه ای از بدن خال کوبیدن
فال گرفتن فال زدن تفال فرمودن تفال زدن
تا کردن
نواختن تار (آلت موسیقی)، فروختن
جولاهه بافنده، عنکبوت، کرم ابریشم
آبله برآوردن
ویژگی کسی که با نیرنگ و یا زور از دیگران پول می گیرد، شمشیرزن، کنایه از جنگ جو، دلاک، سلمانی، کسی که در عزای شهیدان کربلا به سر خود قمه می زند، قمه زن
آنکه لاف بزند، خودستا
دهل زن، طبل نواز، طبلچی
کسی که دهل می زند، دهل نواز
زن پاک، زن پاک دامن، زن عفیف
رونده، تند رو، قاصد، اسب تندرو، بوز، سیس، چارگامه، براق، جواد، چهارگامه، ره انجام، سابح، بادرفتار، شولک، بالاد، برای مثال یکی اسب باید مرا گام زن/ سم او ز پولاد خارا شکن (فردوسی - ۲/۱۲۷ حاشیه)
تاز آندن، در حال تاختن، تاخت کنان
ویژگی کسی که با بیل زمین را زیر و رو می کند
طیلسان، نوعی جامۀ کلاهدار گشاد، بلند و شبیه شنل که خواص، مشایخ یا زردشتیان بر دوش می انداختند، طالسان
طالع دیدن، از نیک و بد بخت و طالع خود یا دیگری آگاه شدن و از آیندۀ وضع و حال اطلاع یافتن، فال دیدن
شندفگر دهل زن کاسه زن طبال دهل زن
فال گرفتن طالع دیدن
گاو دارو، ترسنده جبان بزدل: گر بود زان می چو زهره گاو خاطر گاو زهره شیر شکار... . (خاقانی)
فریاد زدن آواز برآوردن، همچو پروانه بگرد تو پرو بال زنم هر سحرگه بسر کوت رسم گال زنم. (ملک قمی)
فریب دهنده فریبنده
خودستا متکبر: هر خرامنده بکبر لاف زن خویشتن ستای، مدعی باطل
منیک
آنکه نای نوازدنی زن زمارزامر